۲۶ آبان سالروز حماسه شکست حصر سوسنگرد با مدیریت حضرت امام خامنه ای (س) گرامی باد
۲۶ آبان سالروز حماسه شکست حصر سوسنگرد با مدیریت امام خامنه ای (س)
یاد و نام ۴۳ شهید استان مازندران در این عملیات غرورآفرین گرامی باد.
خاطرات رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای (س) از آزاد سازی سوسنگرد
سوسَنگِرد شهری است در شهرستان دشت آزادگان که در استان خوزستان قرار گرفتهاست. شهر سوسنگرد مرکز شهرستان دشت آزادگان و مهمترین شهر آن است، فاصله شهر سوسنگرد تا اهواز ۵۵ و تا بستان ۲۸ کیلومتر است، رودخانه کرخه از شمال آن میگذرد و شعبهای از کرخه نیز از داخل شهر عبور کرده و در غرب و جنوب غربی شهر دو رود سابله و مالکیه از آن منشعب میشوند.
سوسنگرد در زمان جنگ ایران و عراق، برای مدتی به اشغال ارتش عراق در آمدهاست .
در زمان جنگ ارتش عراق ۳ بار برای تصرف سوسنگرد تلاش کرد که با مقاومت شدید مردم مواجه گردید. ولی در حمله سوم شهر در محاصره ارتش عراق قرار گرفت.
با حمله عراق در ۳۱ شهریور، عناصر تیپ ۳ زرهی لشکر ۹۲ اهواز، مستقر در پاسگاه صفریه و سوبله، نتوانستند حملات عراق را دفع کنند و به ناچار به عقب رانده شدند. لشکر ۹ مکانیزه عراق کمکم به محور سوبله، تنگه چزابه و ارتفاعات الله اکبر میرسید. عراقیها موفق شدند روی رودخانه کرخه و رمیم پل شناور نصب کنند. به این ترتیب بستان به طور کامل سقوط کرد و عراقیها از شمال و غرب وارد شهر شدند. آنها با پیشروی در محور بستان – سوسنگرد این شهر را از سمت غرب مورد تهدید قرار دادند. علاوه بر این عراقیها در جنوب کرخه و از محوه نشوه، کوشک، طلائیه و جفیر وارد ایران شده و در این محور رو به شمال پیشروی کرده و به کرانه جنوبی کرخه کور رسیده بودند. آنها با عبور از کرخه کور، به قصد تصرف حمیدیه و سوسنگرد در دو ستون پیشروی کردند و به حاشیه جنوبی حمیدیه و سوسنگرد رسیدند. عراقیها پس از شکستن مقاومت مدافعان اندک (پاسدار و ژاندارم) آن در ۶ مهر ماه سوسنگرد را اشغال کرد.
فرماندهان عراقی اداره شهر اشغال شده را به گروه “جبهه التحریر” سپردند. چهار روز بعد یعنی در ۱۰/۷/۱۳۵۹ رزمندگانی از سپاه اهواز به فرماندهی “علی غیوراصلی” شهر را آزاد کردند و جبهه التحریر را بیرون راندند. پیشروی عراقیها به سوی اهواز ادامه یافت تا این که پاسداران اهواز، شب هنگام ۹/۷/۱۳۵۹ با شبیخون به عراقیها قوای ارتش عراق را مجبور به عقبنشینی کردند و با همکاری هوانیروز و دیگر نیروهای ارتش تعقیب عراقیها ادامه یافت، طوری که در ۱۰/۷/۱۳۵۹ سوسنگرد آزاد شد. عراق حملات مجدد خود را از ۱۷/۷/۱۳۵۹ آغاز و در ۲۱/۷/۱۳۵۹ بستان را اشغال و در ۲۴/۸/۱۳۵۹ سوسنگرد را از سه طرف محاصره کرد و وارد آن شد لیکن ۲۰۰ رزمنده مدافع شهر با مقاومت خود مانع سقوط شهر شدند. ۲ روز بعد در ۲۶/۸/۱۳۵۹ رزمندگان ارتش، سپاه و ستاد جنگهای نامنظم (گروه شهید چمران) به کمک محاصره شدگان آمدند، و بار دیگر شهر را آزاد کردند. از افرادی که در این شهر باقیمانده بودند، رزمندههای آذربایجانی بودند که به خاطر همین در شهر تبریز بوستانی به همین اسم، نامگذاری شده است.
حضرت امام خامنه ای (س) در بیان خاطراتشان در سوسنگرد فرمودند:
این شهر دو بار محاصره شد. در مرحله اول عراقی ها توانسته اند وارد سوسنگرد شوند و نیروهای ما را از داخل این شهر عقب بزنند و حتی فرماندار هم برای آنجا معین کنند. مدتی بعد نیروهای ما حمله کردند و آنها را وادار به فرار مفتضحانه نمودند. قبل از محاصره، مجدد بنده و تعدادی از آقایان مثل شهید مدنی و آقای موسوی اردبیلی به آنجا رفتیم و نماز جماعت و سخنرانی برپا کردیم.
در سوسنگرد خانم عرب مسنی زندگی می کرد که همسرش نابینا بود. ایشان با وجود اینکه چهل یا پنجاه سال داشتند، خیلی شجاعانه و در حقیقت مردوار از شهر دفاع میکردند. معروف بود که او با چوب دستی چند سرباز عراقی را انداخته است. از این موضوع جالب که بگذریم، موضوع فتح سوسنگرد مطرح می شود. قضیه فتح به این ترتیب بود که پیش از آن عراقی ها سوسنگرد را بتدریج محاصره می کردند. ما فقط کنترل سوسنگرد را در اختیار داشتیم. محور سوسنگرد – بستان کاملا دراختیار عراقی ها بود. آنها به صورت نیم دایره اطراف سوسنگرد بودند. علاوه بر این، نیروهایشان را از « دب حردان » یعنی غرب اهواز به طرف شمال، یعنی «کرخه کور» (کرخه نور ) نزدیک کردند.
سپس از کرخه کور عبور کرده و محور حمیدیه- سوسنگرد را قطع کردند. به این ترتیب سوسنگرد کاملا در محاصره قرار گرفت. ما فقط یک راه به داخل شهر داشیم و آن هم راه کرخه بود. کم کم این راه هم مورد محاصره قرار گرفت و یا زیر آتش دشمن رفت. داخل سوسنگرد هم جز معدودی نیروهای سپاهی و ارتش کسی را نداشتیم. آخرین باری که ما به آنجا رفتیم یک سرگرد نیروی هوایی به نام «فرتاش» را به عنوان فرمانده نیروهای مستقر در سوسنگرد گذاشتیم.
عصر روز ۲۳ آبان ماه، سرهنگ سلیمی از سوسنگرد به من اطلاع داد که شهر به شدت تحت فشار است و امکانات غذایی و نظامی وجود ندارد. دشمن هم در صدد تحرک میباشد. پیش از آن قرار بود که عملیات محدودی بشود و از فشار دشمن بکاهد، ولی انجام نشد.
خبر رسید که بچه ها آذوقه ندارند. آنها گفتند: ما آذوقه نداریم اما سوپر مارکت های خود شهر که مال مردم است و آنها در مغازه ها را بسته و رفتهاند یک چیزهایی دارد و بعضیها میگویند برویم از اینها استفاده کنیم تا از گرسنگی رها شویم. لکن ما حاضر نیستیم، چون متعلق به مردم است و راضی نیستند. من دیدم که واقعاً اینها فرشتهاند و مقام بشریت برایشان کم است. زیرا سوپر مارکتی که صاحب آن از شهر رفته و الآن هم اگر بفهمند این جناب سروان نیروی هوایی از شهر و خانه اش دفاع میکند و میخواهد از آن استفاده نماید، با کمال میل حاضر است خودش برود و توی سینی هم بگذارد و با احترام به آنها بدهد، تا استفاده کنند. لذا از ما اجازه میخواستند.
این بود که ما گفتیم: “بروید ، باز کنید و هر چه گیرتان میآید، بخورید. هیچ اشکالی ندارد.”
مسئلهای که خیلی در این امر تأثیر کرد، پیغام مرحوم اشراقی داماد حضرت امام (ره ) بود. ایشان از تهران با من تماس تلفنی گرفت و من موضوع را بطور تلویحی گفتم و اصرار کردم که امام (ره ) هم نظری بدهند و ایشان دقایقی بعد خبر آوردند که امام (ره ) فرموده اند. «بایستی تا فردا سوسنگرد آزاد شود و تیمسار فلاحی هم شخصاً باید مباشر عملیات باشد» بهر حال نیروهای ارتش هم به حق فداکاری کردند و برادران سپاهی نیز انصافاً حماسه آفریدند و بالآخره با همت همه آنان سوسنگرد آزاد شد.
در حالی که دوازده روز از آغاز تجاوز رژیم بعث عراق به ایران اسلامی میگذشت، اولین گروه رسمی از استان فارس به جبهههای جنوب اعزام شدند. فرماندهی این گروه را سیدمحمد کدخدا به عهده داشت و حمیدرضا صدیقی نیز معاون او بود. از جمله رزمندههایی که در این گروه حضور داشتند میتوان به مهدی ظل انوار، محمد اسلامی نسب، رضا گلریز خاتمی، محمد کاوه مهدی زارع، رضا افتخاری، حمیدرضا مانی، موسی رضازاده، ابوالفضل گزنی، محمدباقر رنجبر، سید مهدی پرورده و… اشاره کرد.
این گروه پس از رسیدن به اهواز و هماهنگی با طرح و عملیات سپاه اهواز به دو دسته تقسیم شدند. دسته اول به سمت روستای «خضرج عبدالله» و مسجد جامع سوسنگرد و دسته دوم در جاده سوسنگرد ـ اهواز، دب حردان و کارخانه نورد اعزام شدند و به انجام مأموریتهای محوله پرداختند.
اولین درگیری این گروه در پانزدهم آبانماه ۱۳۵۹ و در جاده سوسنگرد ـ اهواز رخ داد. مقارن ساعت ۱۰:۰۵ شب رزمندهها به فرماندهی سید محمد کدخدا به مدت یک ساعت و نیم با دشمن درگیر شدند. در این درگیری چندین خودرو دشمن منهدم شد و چند نفر از نیروهای خودی نیز در این درگیری مجروح شدند. همین گروه دو روز بعد در محور «دب حردان» با دشمن درگیر و ضمن انهدام سه تا چهار خودرو دشمن، بدون تلفات باز میگردند
این گروه به فاصله چند روز ضمن هماهنگی با شهید دکتر چمران و تکاوران همراه وی، ضربات چشمگیری را به دشمن وارد میکنند. چند روز بعد با انتشار این خبر که عراق قصد حمله به اهواز را دارد و تیپ ۳۷ زرهی شیراز عملیات مقابله را شروع کرده است، نیروهای فارس سریعاً خود را به محور «نورد» رسانده و به کمک رزمندگان این تیپ میشتابند و ضمن درگیری با دشمن و حضور در معرکه پس از ۲۴ ساعت با یک مجروح به اهواز بر میگردند. فرماندهی تیپ ۳۷ زرهی در این درگیری، به عهده ستوان یکم گندمکار بود.
اعزام به سوسنگرد
همزمان با پدافند رزمندگان اسلام در فارسیات، سید محمد کدخدا و مهدی ظلانوار با تعدادی از نیروهای اعزامی به شیراز بازگشته و مجدداً به همراهی حسن حقنگهدار و حجتالاسلام سیدجعفر ذاکری با همراهی ۱۴۲ نفر از اعضای سپاه و بسیج شیراز عازم سوسنگرد میشوند. این افراد قبل از حضور در جبهههای نبرد نیز فعال بوده و در چند نوبت راهپیماییهایی را علیه بنیصدر ترتیب داده بودند.
این گروه با کمترین امکانات به خط مقدم اعزام شدند. تمام تجهیزاتی که این گروه در اختیار داشت تفنگ ام ۱، ۳۰ قبضه ژ ۳ (که تعدادی از آنها خراب بودند)، یک قبضه آر پی جی ۷ و یک بازوکا بود. این گروه مستقیماً وارد سوسنگرد شده و در یک خط دفاعی در فاصله حدود ۵ کیلومتری این شهر در روستای «ابوحمیزه» و در کانالی به ارتفاع تقریبی ۶۰ الی ۷۰ سانتی متر مستقر شدند.
در این روزها، گروه های مستقر در سوسنگرد درگیریهای سخت و متعددی با مزدوران بعثی داشتند که علی رغم کمبود شدید تجهیزات لازم و مناسب، تنها با توکل به خدا در مقابل دشمن تا دندان مسلح مقاومت نموده و با چنگ و دندان از سرزمین اسلامی خود دفاع میکردند و با آنکه به علت هجوم سنگین تانکهای عراقی در ساعت ۱۰ صبح ۱۹/۸/۵۹ از سمت «کرخه کور» مجبور به عقب نشینی شدند، ولی مقاومت دلاور مردانه آنها باعث گردید تا دشمن نتواند وارد شهر سوسنگرد شود.
در این درگیریها ۸ نفر از رزمندگان اعزامی از کازرون و همچنین علی خزری، شهابی، صفدر سلطانی و علی شفاف به فیض شهادت نائل آمدند. در این مدت چند نفر از رزمندههای استان فارس از جمله حسن حق نگهدار، جلیل با عرضه، مهدی ظل انوار، سید محمد کدخدا، محمد باقر رنجبر و محسن رنجبران نیز به عنوان آر. پی. جیزن در سوسنگرد به شکار تانک میپرداختند.
۲۵ آبان ۱۳۵۹ تانکهای عراقی از چهار طرف به مدافعانی که چند روز در محاصره قرار داستند، حمله کردند. طبق دستور شورای عالی دفاع، نیروهای ایرانی قرار بود ۲۶ آبان سوسنگرد را از محاصره خارج کنند، اما بنی صدر با مانعتراشی دستور میدهد نیروهای ارتش در این عملیات حاضر نشوند. این وضعیت شبانه به اطلاع امام رسیده و ایشان دستور میدهند سوسنگرد باید آزاد شود.
آیت الله خامنهای، نماینده امام در شورای عالی دفاع، شبانه دستور امام را به نیروهای ارتش ابلاغ و پیگیری میکند و صبح ۲۶ آبان ۱۳۵۹، نیروهای ارتش همراه با رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم، سپاه و نیروهای مردمی و رزمندگانی از استان فارس و شهرستان کازرون، وارد عمل شده و سوسنگرد را در روز پنجاه و هفتم جنگ آزاد میکند.
*نقش مردم کازرون در حماسه آزادسازی سوسنگرد:
مردم کازرون همراه با ملت فهیم و نجیب ایران همواره در طول تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی کشور، بخصوص در دوران معاصر که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات اساسی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی گردید، نقش تعیین کننده ای ایفا کرده اند. مجاهدت های آنان در تاریخ انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس همچون نگینی بر حلقه ی مقاومت ملت ایران درخشیده است و ما به گوشه ای از این مجاهدت ها اشاره می کنیم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در روزهای آغازین مقاومت در برابر ضد انقلاب رزمندگان کازرونی همراه و همگام با دیگر دلیر مردان از شهرهای مختلف ایران به دفاع از کیان اسلامی برخاستند و پس از تهاجم گسترده ی ارتش بعثی به میهن اسلامی این رزمندگان سلحشور جهت دفاع از تمامیت عرضی جمهوری اسلامی ایران، همچون سایر مدافعین کشور آماده ی کارزار شدند
برای همین با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ماه ۵۹ بسیج کازرون برای به دست آوردن تسلیحات و مسلح کردن نیروهای بسیجی و پاسدار به ارتش برای گرفتن تسلیحات فشار آوردند. تا بالاخره توانستند تسلیحات لازم را به دست بیاورند. و از همان موقع که شب هنگام بود شروع کردند به آموزش و تمرین تسلیحات. تا اولین گروه مسلح از سوی بسیج کازرون در اواسط مهر ماه ۵۹ به سمت اهواز اعزام شد. این گروه ۵۶ نفره به فرماندهی سردار شهید دکتر علی اکبر پیرویان به اهواز رفتند. و در آن جا به سمت سوسنگرد اعزام شدند.
گروه دوم نیز حدود یک ماه بعد به سرپرستی حاج علی اسدزاده (مسئول وقت سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی کازرون) به تعداد ۷۵ نفر اعزام شدند.
هر دو گروه تحت فرماندهی علی اکبر پیرویان بودند.
*آنچه در منطقه در حال وقوع است
در روز هشتم مهرماه سال ۵۹، تعدادی از رزمندگان اسلام، به خصوص پاسداران اهوازی، به فرماندهی شهید علی غیور اصلی دشمن را از محور حمیدیه تا محور سوسنگرد – بستان به عقب می رانند.
رزمندگان کازرونی نیز به فرماندهی سردار رشید اسلام شهید علی اکبر پیرویان در اواسط مهر ماه ۵۹ پس از ورود به سوسنگرد به هویزه اعزام شدند و مشغول زدن سنگر و جان پناه گردیدند ،در همین ایام تعدادی از اهالی از طریق رودخانه کرخه که نسبتاً امن بوده، شهر را ترک می کنند.
علی اکبر پیرویان فرمانده نیروهای کازرونی در سوسنگرد و هویزه می شود که از تجربه های نهفته در خود در اینجا بهره ببرد،او بلافاصله تمامی رزمندگان را به دسته های ۹ نفری سازماندهی می کند. آنها برای مقابله با دشمن آماده می شوند.
یک ماه بعد گروه دوم از رزمندگان کازرون وارد سوسنگرد می شوند. در همین ایام عراق قصد محاصره سوسنگرد را از دو طرف شمال و جنوب دارد. گروه اول به سمت سوسنگرد فراخوانده شده و در جنوب سوسنگرد در جاده حمیدیه سوسنگرد موضع می گیرند. گروه دوم نیز در شمال سوسنگرد آماده دفاع می شوند.
باران خمپاره و موشک های عراقی بر یاران باریدن می گیرد که با شهادت دکتر علی اکبر پیرویان و افزایش حجم آتش عراق نیروها به سمت سوسنگرد عقب نشینی کردند.
در این بین رزمندگان دیگر شهرها نیز که در اطراف سوسنگرد موضع گرفته بودند به سمت سوسنگرد عقب نشستند.
این عقب نشینی از سه جهت نشان از آن داشت که نیروهای عراقی از سه طرف به سمت شهر در حرکتند.
سرانجام رزمندگان که خود را در خطر محاصره می دیدند سعی در فرار از محاصره و شکستن سد آن کردند. عده ای از آنان توانستند از میان محاصره پیش از تنگ شدن عرصه بیرون بیایند اما عده ای در محاصره افتادند.
در این عقب نشینی نیروها ابتدا به صورت پراکنده در شهر پخش می شوند اما سپس همه نیروها اعم از کازرونی و غیر کازرونی در مسجد جامع سوسنگرد جمع می شوند.
همان روز نیروها و تانک های عراقی از سه راهی هویزه و بازار کویتی ها وارد شهر می شوند و نبرد تن به تن با نیروهای بعثی آغاز می شود.
*مقر فرماندهی نیروها مسجد جامع سوسنگرد است
محصورین که خود را در محاصره دیدند سعی نمودند تا از سقوط شهر جلوگیری کنند. این مبارزه سخت و طاقت فرسا که چندین روز به طول انجامید در حالی که آخرین گلوله های رزمندگان داشت به اتمام می رسید با مجاهدت شیرمرد عرصه نبرد سردار رشید اسلام دکتر مصطفی چمران شکسته شد.
*اما در خارج از محاصره چه می گذشت….
محاصره شهر سوسنگرد به طور تلفنی به اطلاع شهید محراب آیت الله مدنی (ره) امام جمعه تبریز می رسد و ایشان هم مراتب را به استحضار حضرت امام (ره) می رساند…
امام خمینی (ره) تأکید می فرمایند که: «محاصره ی سوسنگرد باید شکسته شود.»
حضرت امام (ره) پس از تماس با آیت الله مدنی (ره)، مرحوم آقای اشراقی را می طلبد و به ایشان می فرمایند: «به بنی صدر زنگ بزنید و بگویید اگر محاصره سوسنگرد شکسته نشود خودم به اهواز خواهم آمد». آقای اشراقی نیز فرمان امام (ره) را به بنی صدر ابلاغ می کند و او نیز نیرو و مهمات لازم را به سوسنگرد گسیل می دارد. روشن است که در این ماجرا نقش شهید آیت الله مدنی (رضوان الله علیه) بسیار مهم بود.
از سوی دیگر حضرت امام خامنه ای (س) که نمایندگی حضرت امام را در شورای عالی دفاع بر عهده داشتند در شورای دفاع با بیان این مسئله خواستار آزادسازی سوسنگرد می شوند. و از این طریق اوضاع را پیگیری می نماید. که در نتیجه آن به حکم امام و علی رغم این که بنی صدر از ورود تیپ ۹۲ زرهی (که ابتدا خود بنی صدر آن را برای این کار پیشنهاد داده بود) برای شکستن حصر سوسنگرد با فرمان امام و ابلاغ آن توسط امام خامنه ای (س) به شهید چمران شهید چمران با دیگر رزمندگان اسلام اعم از ارتش و سپاه و نیروهای داوطلب مردمی نیز حمله ی خود را برای ورود به سوسنگرد اغاز می کنند که خود دکتر چمران در این درگیری ها زخمی می شود…
با همت شهید پیرویان و رزمندگان کازرونی در سوسنگرد با هماهنگی دیگر نیروها از شهر های دیگر کار پاکسازی شهر به انجام می رسد ، در ادامه ی عملیات نیروهای تازه نفس وارد شهرمی شوند… ،و بدین سان شهر آزاد گشته و شور و شوق زیادی در میان نیروها موج می زند ، که در نتیجه این نبرد نابرابر با خصم دون رزمندگانی چون ۱- علی اکبر پیرویان فرمانده بچه های کازرون در سوسنگرد ۲-حمید خسروی ۳-کاظم داودی ۴-محمد رضا حمیدی ۵-نصرالله سبزی ۶-غلامرضا بستانپور ۷- محمد وحیدی به عنوان شهدای اول سوسنگرد به ملکوت اعلی پر می کشند و آسمانی می شوند .