در مجموعهى ارکان نظام اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، مجلس خبرگان جایگاه ویژهاى دارد.
گاهى به مناسبتهایى که پیش مىآید – چه در اوضاع داخلى، چه در مجموعهى مسائل جهانى – اهمّیّت این مجلس و اجتماع اینهمه از علما و بزرگان و متنفّذینِ روحانى در بلاد و مجتهدین و مانند اینها، اهمّیّت ویژهاى پیدا میکند؛ بهنظر ما دوران کنونى از جملهى این دورانها است.
اوضاع عمومى – چه در آسیا، چه در آفریقا، چه در اروپا – اوضاع پیچیدهاى است، اوضاع مهمّى است؛ و نظام جمهورى اسلامى طبعاً حرفى خواهد داشت در قبال این نظام، و خودنگرى و بازیابىِ وظیفه جزو مسئولیّتهاى همهى ما در این دوران است.
هم در دنیا معضلات زیادى وجود دارد، هم اثر گذارى جمهورى اسلامى در معادلات منطقه بلکه گاهى در معادلات جهانى بیش از همیشه است؛ بنابراین همهى ارکان نظام از جمله این مجلس، باید نگاه مبتکرانه و اساسى به مسائل داشته باشند؛ هم به حیث وظیفهى شخصى و ذاتى علما هم به حیث اعتبار این مجلس که یک نهاد حکومتى است، وظایفى بر عهده است.
امروز جهان درگیر تحوّلات اساسى است، این را نمیشود منکر شد؛ منطقهى شمال آفریقا و مناطق دیگرى از آفریقا، در منطقهى آسیا و قدرتهایى که در آسیا سر برآوردهاند و در دنیا عرض اندام میکنند در مقابل قدرتهاى سنّتى عالم، [یا] وضعیّتى که در اروپا ملاحظه میکنید وجود دارد؛ دنیا در حال یک تحوّل است.
نشانههاى تحوّل را باید دید ولو این تحوّل بمُرور در ظرف بیست سال انجام خواهد گرفت؛ لکن ما [باید] بفهمیم که در دنیا چه دارد اتّفاق مىافتد.
آرامش ظاهرى جبههى مسلّط جهانى – یعنى همین قدرتهاى سنّتىاى که در دنیا حاکم بودند، چه قدرت آمریکا، چه قدرتهاى اروپایى؛ که یک آرامشى داشتند اینها از لحاظ اقتصادى، از لحاظ رسانهاى، از لحاظ استقرار اجتماعى در داخل کشورهایشان و یک آرامشى بظاهر بر زندگى اینها حاکم بود – امروز بههم خورده، نشانههاى این بههمخوردگى را انسان میبیند.
هم اروپا دچار بحران اقتصادى است و هم آمریکا؛ آن اقتصاد مستقر، امروز نشانههاى ورشکستگى را دارد در خودش نشان میدهد.
تمدّن کنونى غرب بر اساس پاسداشت انسان بهوجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیّه همهى این تمدّن بنا شده است؛ معناى آن این است که “انسانیّت”، عنصر اصلى و هدف اصلى و قبلهى اساسى براى این تمدّن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدّنى غرب، انسانیّت پامالشده است و حقّاً و انصافاً دچار شکست شدهاند.
در عرصهى منطِق هویّتى هم این تمدّن و پاسداران این تمدّن شکست خوردهاند، چون پایههاى علمى تمدّن مادّى غربى یکى پس از دیگرى دارد فرومیریزد.
جنایتهاى دولتهاى غربى و حکومتهاى مستبدّى که دستنشاندهى آنها هستند، براى مردم دنیا آشکار شده و امروز منفورند در دنیا.
ما گفتیم بیدارى اسلامى در منطقهى شمال آفریقا و منطقهى عربى، علیه این تعبیر جبههگیرى شد که نه، این بیدارى اسلامى نیست، ربطى به اسلام ندارد؛ معلوم شد که چرا، کاملاً ربط به اسلام دارد.
ملّت ایران با گذشت ۳۵ سال از طلوع انقلاب، از انقلاب زده نشده است، دست نکشیده است، انقلاب را کنار نگذاشته است، روحیّهى انقلابى را از خود دور نکرده.
باید واقعیّتهاى موجود جامعهى خودمان را ببینیم. معمولاً در نگاه به واقعیّتها، طبیعت انسان این است که سراغ نقاط ضعف میرویم.
گرانى را مىبینیم [یا] تحقّق نیافتن برخى از اهداف اسلامى را مشاهده میکنیم، اینها خب یک واقعیّتهایى است و غالباً اینها را مىبینیم – بعضىها هم البتّه همینها را درشت میکنند – لکن واقعیّتهاى دیگرى هم وجود دارد در این کشور؛ اینها را باید دید.
وظیفهاى که همیشه باید مورد نظرمان باشد بخصوص امروز، وظیفهى مرزبندى صحیح و صریح با جبههى دشمن است؛ مرزبندى.
مرزبندى به معناى این نیست که ما رابطهمان را قطع بکنیم؛ توجّه بکنید، مغالطه نکنند که شما میگویید ما با همهى دنیا دشمنیم؛ نه، مرزبندى کنید، مرزها مخلوط [نشود]. معناى مرزبندى این است که مشخّص باشد ما چه کسى هستیم، شما چه کسى هستید.
کسانى که سعى میکنند این مرز را کمرنگ کنند یا محو کنند یا از بین ببرند، اینها خدمت نمیکنند به مردم، اینها خدمت نمیکنند به کشور؛ چه مرزهاى دینى و عقیدتى، چه مرزهاى سیاسى.
استقلال، مرزى است براى کشور؛ این کسانى که سعى میکنند اهمّیّت استقلال یک ملّت را – بهعنوان جهانى شدن و حل شدن و منطبق شدن با جامعهى جهانى – از بین ببرند و کمرنگ کنند، مقاله مینویسند، حرف میزنند، اینها هیچ خدمتى نمیکنند به این کشور.
من واقعاً باید تشکّر کنم از مسئولین کشور که در مقابلهى با دشمن حرفِ صریح میزنند؛ عدم انفعال ملّت ایران را و عدم انفعال انقلاب را به زبانِ صریح بیان میکنند؛ این خیلى لازم است.
باید از دشمنى اشرار بیمناک نشویم. دشمنى بالاخره وجود دارد. هیچ ملّتى که صاحب حرفى و ایدهاى باشد و حرکتى بکند، از دشمنى دشمنان مصون نیست.
امروز دولت آمریکا در سطح بینالمللى یک بازیگر خشن و آلودهى به جنایت معرفى شده که واقعیّت قضیّه هم همین است. دشمن ما یک دولت آبرومند، یک دولت حرفِحسابدار نیست، از اینها نبایستى یک بیمى انسان به خودش راه بدهد.
مسئلهى وحدت، وحدت ملّى، حفظ اتّحاد؛ این جزو وظائف ما است.
حضور نیروهاى تکفیرى که امروز متأسّفانه در برخى از نقاط منطقه فعّالند، خطر بزرگشان این نیست که بىگناههان را میکشند، آن هم جنایت است، بزرگ است؛ امّا خطر بزرگ این است که دو گروه شیعه و سنّى را نسبت به هم بدبین میکنند؛ این خیلى خطر بزرگى است؛ جلوى این بدبینى را باید بگیریم.
نگذارند که این وحدتى امروز در بین کشور هست [از بین برود]؛ که یکى از بخشها وحدت مذاهب شیعه و سنّى و وحدت اقوام است.
یک مسئله هم مسئلهى فرهنگ است؛ که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانى دارید، بنده هم نگرانم. مسئلهى فرهنگ، مسئلهى مهمّى است.
با مسائل فرهنگى شوخى نمیشود کرد، بىملاحظگى نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنهى فرهنگى بهوجود آمد، مثل رخنههاى اقتصادى نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهى نقدى داد؛ اینجورى نیست، به این آسانى دیگر قابل ترمیم نخواهد بود،
باید قدر جوانان مؤمن و انقلابى را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابىاند که روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلى میروند توى میدان؛ اینها هستند.
این مطالبى که عرض کردیم، اینها فقط نصیحت و درددلِ بین ما نیست که شما بگویید بنده بشنوم، بنده بگویم شما بشنوید، باید اینها به صورت گفتمان در بیاید.